اینجا پرنده نیست!
گفتم بهار
خنده زد و گفت:
دیگر بهار رفته نمی آید
گفتم پرنده؟
گفت اینجا پرنده نیست
اینجا گلی که باز کند لب به خنده نیست
گفتم درون چشم تو دیگر؟
گفت دیگر نشان ز باده مستی دهنده نیست
اینجا به جز سکوت سکوتی گزنده نیست
امروز احساسات دوگانه ای داشتم...پر از تناقض: گناه، ترس، اضطراب، شوق، امید، نومیدی... فقط دلم میخواد این دوره بگذره. همین!